سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 
 
  ãäæ
áíä˜åÇí ÓÑíÚ
ÕÝÍå Çæá
ÂÑÔíæ
Çíãíá

  ãæÖæÚÇÊ

  ÂÑÔíæ

  ãÚÑÝí æÈ Èå ÏæÓÊÇä
« ÇÑÓÇá ÈÑÇí ÏæÓÊÇä »
äÇã ÔãÇ :
Çíãíá ÔãÇ :
äÇã ÏæÓÊ ÔãÇ:
Çíãíá ÏæÓÊ ÔãÇ:

Powered by ParsTools

  ãÊÑÌã ÒÈÇä ÓÇíÊ / Translator Language

 

  خدایا راحتم کن!!(خون بازی)


مهران.ج یکشنبه 88/5/4 نظر  نظر بدهید!

  دستانی از نور

 

عشقی که در هر روز و در هر شب نو نشود؛

دوام نخواهد یافت

حتی اگر به پرستیدن منجر گردد.

دو دل باخته چیزهایی را در آغوش می کشند؛

بیش از ‎آن که یکدیگر را در آغوش کشند.

بی شک عشق در یک جا جمع نمی شود.

عشق؛ کلمه ای است از نور

دستانی از نور آن را بر برگی از نور نوشت.

 

((جبران خلیل جبران))

                               جیدا   


مهران.ج سه شنبه 87/5/22 نظر  نظر بدهید!

  دلم شکست

درست  وقتی که احساس میکنی تنهای تنها هستی و دیگه هیشکی برات نمونده میبینی که بازم یه نفر هست که از تنهایی درت بیاره. درست وقتی که حس میکنی روزای آخر عمرت هستش ودیگه هیچ راهی نمونده یه نفرهست که میتونه کمکت کنه . ازش درخواست کمک میکنی ولی بجای کمک راهکار بهت میده و درست همون موقع هستش که حس میکنی اصلا دوست نداشته.

او ن  یه نفر هستی من هست که همه ی زندگی من بود و هست ولی درست موقع ای که احتیاج بهش داشتم  منو تنها گذاشت و رفت.

هستی من اگه یه روزی اومدی و اینو خوندی بدون که هنوزم دوست دارم.

                                                                                                                  جیدا


مهران.ج سه شنبه 87/5/22 نظر  نظر بدهید!

  پروانه زندانی

نفس هایم پر از ماتم ، حضورم سخت تر از مرگ است
نوای لبـــخند بی واژه مـــثال پایـــــــیز ، بی برگ است
گل عشقم سخت پژمرده ،دگر هرگز نمی روید
در آغوش دل سردم کسی
امید نمی گوید
برای این قلب افسرده کسی شمعش نمی سوزد
کسی حتی به روی من نگاه از کینه نمی دوزد
کنارم جغد حسرت ها نشسته با لبی خندان
شده ام پروانه زندانی ،نگاه او میله زندان
ولی این دل بیمار و اشفته هنوز از عشق میگوید
هنوز هم در پی مرحم سراغ از واژه می جوید
انقدر واژه میگویم که باور باشدم هستم
هزاران شعر  مستانه نویسم  با دل مستم
خیال دیگر نمی بافم به جان اشک این چشمم
به پیش این جغد افسرده من امشب حیله بربستم


پروانه زندانی

مهران.ج سه شنبه 87/5/22 نظر  نظر بدهید!

  سفره دل

چشم هایم خسته اما از خواب رها،
شب خیال آلود و هوا تشنه وسوسه ها،
منِ دل نازک  اندر دل شب رقص پیچ پیچان نسیم را مینگرم
پر کند شامه من رقص عطر ترنج رها در باد
رو به حیاط نشسته ام ،چشم به فانوس ترین گردی شب ،
من ، حیاط ،آسمان و خیال بهار رویاهایم ،
همه مهمان دلیم ،
و دل از سفره پرورده ذوقش به ما می بخشد
وا‍ژه هایی که در این صفحه آغشته به شیداییست ،
واژه هایی همه پروانه صفت ،
صورتی وار، مشحون به هوای الفت
دل، احساسم را به شوق وادارد ،
آرام برمیخیزم .
شوق من دلیل لبخند ثانیه هاست ،
قلمم را برمیدارم،تا  با واژه هایی از جنس وصال،
شعر شور انگیز تو را طرح کنم

 



مهران.ج سه شنبه 87/5/22 نظر  نظر بدهید!

<      1   2   3      
  ÏÑÈÇÑå

  ÂãÇÑ

»ÊÚÏÇÏ ÈÇÒÏíÏåÇ:
»˜ÇÑÈÑ: Admin

áíäß Rss

  ãÏíÑÇä / æÖÚíÊ ÏÑ íÇåæ


  áíä˜ åÇ
Sense Of Tune

 

 

Designed Template By: PersiaStyle.Com
Coryright© PersiaStyle. All Rights Reserved